تربیت «غیر رسمی»در مقابل تربیت «رسمی»

folder_openبسته آموزشی
commentبدون دیدگاه

در زمینه ی دروس مدرسه،کودک معمولاکتب رسمی و اجباری را با علاقه ی درونی نمی خواند اما کتاب هایی که خوداو به طور آزاد و مختارانه انتخاب می کند،با شوق و ذوق می خواند و بهتر و عمیق تر،درونی می کند،چون آن هارا با میل و انگیزه و رغبت شخصی انتخاب کرده است.

در تربیت رسمی اغلب نمایش و رفتارهای قالبی مطرح است و قالب بر محتوا و ظرف بر مظروف،غلبه دارد.وسیله بر هدف ترجیح دارد.

گاهی اوقات  قلب پرستی و عادت پرستی جایگزین خدا پرستی می شود.از این رو می بینیم که انگیزه ی عمده ی پیامبران در رسالت الهی خود،شکستن قالب و ظواهر منجمد شده و دمیدن روح تازه به کالبد شعائر و مراسم دینی با محتوای جدید بوده است.برای زدایش قالب ها و رهایی از چارچوب های رسمی باید به الهام و اشراق برخاسته از دل نزدیک شد.

در حقیقت دل فضای گسترش زندگی است،اما ذهن مخزن است و محتوای آن سوخت این خانه.آن چه در ذهن است نار است و چون به خانه می رسد نور.علم،آنجا سواد(سیاه)است و مانع دیدن (حجاب)و چون به دل راه می یابد نور است و راه گشای دیده.علم آن جا بار است و این جا یار!ذهن،محل خیال است و خیال موجب آشفتگی جان.ذهن را و علم را به خاطر دل می خواهیم،پس باید به تناسب و اندازه به ذهن بها داد؛قدری که به اعتلا و کمال دل منجر گردد.

اساس آموزه های قران نیز بر مذمت کسانی است که اسیر تقلید و عادت و پیروی از آبا و گذشتگان هستند و تعقل نمی کنند.آیه 170 سوره ی بقره:و اذا قیل لهم اتبعوا ا انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه اباءَنا او لوکان اباءَهم لایعقلون شیئا و لا یتدون.

«ابوعلی سینا»:هر کسی که عادت کرده حرف را بدون دلیل قبول کند،او از لباس آدمی بیرون رفته است؛نقطه ی مقابل آن کسانی که عادت کرده اند هرچیزی را بدون دلیل انکار کنند.اگر چیز عجیبی شنیدی مادامی که دلیل بر امکان یا عدم امکان آن نداری رد نکن و قبول هم مکن.بگو ممکن است باشد.

تنها عادتی که باید بگذارند کودک پیدا کند این است که به هیچ چیز عادت نکند.(بجز عادات خوب و خود ساخته)

تربیت یک «فرایند» است و نه یک «محصول» او معتقد است مدارس باید به جای تاکید بر مهارت های صوری و یا ارزشیابی آزمونهای یکنواخت و کلاسیک،پاسخ گوی انواع هوش ها و شخصیت ها و انواع یادگیرهای و عمل کردهای طبیعی دانش آموزان باشند.

دانش آ؛موزی که از همان ابتدا در چارچوب های رسمی و کلاسیک و با پاسخ های تعیین شده و قالبی بار بیاید و جرات خروج از بندهای عنکبوتی تربیت رسمی را نداشته باشد،در سنین بالاتر ترسو و محافظه کار گشته و نهایتا از اندیشیدن و ابتکار دست می کشد،زیرا انسان خلاق ضد عادت است.

استاد مطهری:معلم باید نیروی فکری شاگرد را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود،باید قوه ی ابتکار او را زنده کند،یعنی در واقع کار معلم آتش گیره دادن است.فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید.

امام علی (ع):العلم علمان علم مطبوع و علم مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع.

اگر علم مطبوع نباشد،علم مسموع فایده ای ندارد.

فردی که صرفا در تعلیم و تربیت رسمی رشد یافته است این شخص فقط معلوماتش همان مسموعات (آموزش های رسمی)است،اما اگر مطلب مشابهی را که در جای دیگر است خواسته باشد با تکیه بر دانسته ها حل و فصل و استنتاج کند،به کلی عاجز ست.

ایشان می فرمایند:در بین علما اصلا من به کسانی که خیلی معلم دیده اند،خیلی استاد دیده اند و این را مایه ی افتخار خویش میشمرند،اعتقادی ندارم.من می گویم کسی که پنجاه و پنج سال را یک سره صرف آموختن و تحصیل میکند دیگر مجال فکر کردن ندارد.در تعلیم و تربیت باید به دانش آموز مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد.آن هارا که کمتر معلم دیده اند و بیش تر فکر کرده اند،مبتکر تر یافتیم.شیخ انصاری(ره)که از مبتکر ترین فقهای صد و پنجاه سال اخیر است دوره ی طلبگی و تحصیلی اش بسیار کم و کوتاه بوده است و یا اغلب به آیت الله بروجردی ایراد می گرفتند که استاد کم دیده است.

علم به دو نوع تقسیم میشود:علم حصولی و علم حضوری.علم حصولی علمی است که به واسطه ی صورتهایی از علوم خارجی به دست می آید و کسبی است.علم حضوری برعکس علم حصولی،علمی است بی واسطه و غیر مکتسب.علم حصولی و مکتسب از راه تجربه ی حسی یا تعلیم و تعلم و استماع و خواندن به دست می آید.علم حضوری کسبی نیست،انتقال آن نه از راه تعلیم و تعلم انجام می گیرد و نه از راه خواندن و یافتن.این نوع علم که به اعتباری شهودی و کشفی و به اعتباری لدنی خوانده می شود بدون دخالت برنامه های  رسمی و به دور از چارچوب ها و قالب های از پیش تعیین شده ی آموزشی ، بلکه از راه سیر و سلوک «تجربه ی وجودی» و آگاهی های اکتشافی(نه اکتسابی) و در پرتو عنایت حق تعالی به دست می آید.

آگاهی وجودی:متضمن دریافت معرفت درونی است،آن هم معرفت زنده و پویا که سرچشمه ی آن تجربه ی وجودی آزاد شدن از قالب ها و کلیشه ها و انتظارات بیرونی و مشوق های وابسته ساز بیرونی است.

چهره های امی مسلک که به کلی بی سواد بوده اند و آن چه آموخته اند از طریق ذوق و کشف و شهود بوده است،نقل کرده اند.

شیخ «ابوالحسن خرقانی»(425 ه ق)،«ابوالعباس آملی»،«شیخ برکه همدانی»(استاد و مراد عین القضات همدانی)،«ابوالعباس قصاب آملی»و «ابوعلی سیاه مروزی»(عرفای قرن چهارم و پنجم)از نمونه های بارز شیخ امی بوده اند.همان هایی که تعلیم و تربیت خویش را نه با تکیه بر قیل و قال،گفت و شنود،حرف و صورت،و منقول و مکتوب بلکه با تکیه بر شوق و حال،شور و وجد،کشف و شهود،و الهام و اشراق طی کرده ند.

ما برون را ننگریم و قال را                   ما درون را بنگریم و حال را

آتشی از عشق در جان برفروز                   سر به سر فکر و عبارت را بسوز

هرکسی را سیرتی بنهاده ایم                     هر کسی را اصطلاحی دیده ایم

مذهب عاشق ز مذهب ها جداست                عاشقان را مذهب و ملت جداست

هیچ آداب و تربیتی مجوی                       هرچه می خواهد دل تنگت بگو

میل روحت چون سوی بالا بود                                   در تزاید مرجعت آن جا بود

ور نگون سازی سرت سوی زمین             آفلی،حق لایحب الافلین

«مولوی»

برچسب‌ها: , ,

مطالب مرتبط

پایان تولید مستند “بدون مرز”

ویدیوی مستند هنری خلاقیتی “تحفه ماندگار”

متن سخنرانی داستانهایی از سیره امام رضا ع

زیر نور ماه 26

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
فهرست