«تأمین اوقات فراغت»، مانع «تکوین اوقات فراغت» است!

folder_openبسته آموزشی
commentبدون دیدگاه

عده‌ای اوقات فراغت را بیکاری، بطالت و فعّالیّت‌های پوچ و بی‌معنا تلقّی می‌کنند و آن را نه «شکفتن» که «آسودن» می‌دانند.

به همین منظور بزرگ‌سالان، مربّیان و اولیا برای جلوگیری از هدررفتن این اوقات سعی می‌کنند با برنامه‌ها، سرگرمی‌ها و اشتغال‌های مختلف، اوقات دانش‌آموزان را «پُر» کنند، حال آن‌که فلسفه‌ی اوقات فراغت در این است که فرد بدون اجبار و عاری از چارچوب‌های قبلی، بدون اشتغال‌ورزی دیگر ساخته، خود با میل و رغبت به فعّالیّت‌های دل‌خواه خویش بپردازد. در این جا ممکن است اعتراض شود که اگر قرار باشد هر فردی به فعّالیّت‌های دل‌خواه خودبپردازد، با توجّه به آن‌که اساساً آدمی به شهوات و هواهای نفسانی و لهو و لعب تمایل دارد، این خطر احساس می‌شود که فرد با این آزادی دچار انحرافات و کج‌روی‌های مختلف گردد.

وظیفه‌ی مربّیان و برنامه‌ ریزان تربیتی زمینه‌ساز، فراهم‌کننده و معرفی‌کننده‌ی فعّالیّت‌های سالم، سازنده و مفید هستند.

اگر در تنظیم اوقات فراغت دانش‌آموزان، تمایل درونی، دخالت فردی و انتخاب فعّالانه‌ی آن‌ها را در نظر نگیریم، تأمین اوقات فراغت چیزی جز سرگرم کردن، پُر کردن و عاریه‌ای بودن فعّالیّت‌های آن نخواهد بود.

به دلیل آن‌که اوقات فراغت بهترین، بارورترین، غنی‌ترین و خلاّق‌ترین موقعیّت برای رشد و تعالی فرد است تا این‌که شخص به دور از قیدوبندها و قالب‌ها بتواند خلاّقیت، آفرینش، نوآوری و تفکّر سیّال و فعّال خود را به نمایش بگذارد.

چگونه می‌توان در این نگاه نقیض‌نما و پارادوکسیکال به اوقات فراغت، معنای درست آن را کشف کرد؟

اگر بپذیریم که عمده‌ترین بخش شکل‌گیری شخصیّت آدمی به ویژه کودکان و نوجوانان در اوقات آزاد، فارغ از همه‌ی وظایف و برنامه‌های از پیش‌تعین‌شده‌ی بیرونی و «دیگرساخته» است و اگر قبول کنیم که ذهن، هنگامی به جوشش و خلاّقیت می‌افتد که منشأ تحریک آن تمایلات درونی و خودانگیخته باشد و فرد فعّالانه و با انتخابِ آزاد و به‌دور از انتظارات بیرونی و مقبولیت‌نمایی‌ها و نقش‌بازی‌های تصنّعی در شکل دادن افکار و اندیشه‌ها و اعمال خود دخالت نماید، آن‌گاه می‌توان به فلسفه‌ی وجودی اوقات فراغت، آن هم با جهت‌گیری مثبت و رشد دهنده و کمال‌زا پی برد.

کافی است نگاهی به زندگانی بزرگان، دانشمندان، مخترعان، کاشفان، نویسندگان و حتّی پیامبران و علما و عرفای بزرگ بیندازیم. این مطالعه نقطه‌ی شروع کشفیات و اختراعات و یا تحوّلات روحی و معنوی آن‌ها انجام دهیم . در این صورت پی‌خواهیم برد که هیچ‌گاه این شرایط زمانی و مکانی شرایطی نبوده است که از قبل و با دخالت دیگری و با برنامه‌های از پیش تعیین‌شده‌ی تحمیلی به وجود آمده باشد.

  • موقعیّت و شرایط زمانی و مکانی «نیوتون» در هنگام کشف نیروی جاذبه (در زیر درخت سیب و آن هم در هنگام استراحت و غیر رسمی ترین اوقات) هیچ برنامه‌ی قبلی‌ای نداشت. وی کاملاً تصادفی و در اوقات فراغت با این پدیده برخورد کرد.
  • موقعیّت ارشمیدس، شیمی‌دان بزرگ، در خزینه‌ی حمام آن هم با فریاد «یافتم، یافتمِ!» او در کشف قانون سبکی اشیا در آب.
  • مشاهدات طبیعی و خودانگیخته‌ی «مندل» در باغچه‌ی منزل خود و کشف رمز وراثت و انتقال خصوصیات وراثتی در موجودات نیز در اوقاتی روی داده است که از نظر شرایط رسمی و مطالعات کلاسیک عاری از برنامه‌های از پیش ‌تعیین‌شده بوده و نشان از قابلیّت‌های شگفت‌انگیز اوقات فراغت دارد.

«جرمی استرانگ»، نویسنده‌ی کودکان، گفته است: بهترین سوژه‌های نویسندگانی زمانی به ذهن من می‌رسد که اصلاً به فکر نوشتن نیستم.

ما غالباً تصوّر می‌کنیم که برای رسیدن به یک هدف باید در همان چارچوب و مسیر پیش‌بینی شده و از قبل طرح‌شده حرکت کرد. اساساً ماهیّت تفکّر خلاّق و اندیشه‌ی واگرا در آن است که از چارچوب منطق جاری بیرون می‌آید.

سؤال اساسی‌تر؛«تأمین تصنّعی اوقات فراغت»، مانع «باروری و خلاّقیت اوقات فراغت» می‌شود، آیا باید دست روی دست گذاشت و به شیوه‌ی باری به هر جهت، بگذاریم.

هرگز چنین برداشتی از اوقات فراغت، منطقی و اصولی به نظر نمی‌رسد. پس چه باید کرد؟ راه حل بینابینی که هم واجد برنامه‌ی سالم و سازنده و هم فاقد چارچوب تعیین‌شده باشد، چیست؟

آزادی و رهایی از اوقات موظّف، زمینه‌ی اساسی برای مطرح شدن خلاّقیت‌های انسانی است.

فلسفه‌ی اوقات فراغت بر اهمّیت و به‌کارگیری آن برای گذران خلاّق و نیز بهره‌برداری از آن تأکید می‌کند. این مسئله بستگی نوع نگرش، انگیزش و علاقه‌ی فرد در موقعیّتی دارد که برای او فراهم می‌آید.

امام علی (ع) بزرگ‌ ترین تفریح را کار می‌داند. پس نوع نگرش به زندگی، نوع جهان‌بینی و شیوه‌ی تلقّی از پدیده‌های هستی است که شکل‌دهنده و معنادهنده‌ی زمان، مکان، کار و تفریح می‌گردد. با این وصف باید اوقات فراغت را به حسب تفاوت‌های ارزشی و فرهنگی، نگرش‌ها، تجربیّات، شرایط و موقعیّت‌های مادّی و معنوی هر فرد تعریف نمود.  در مکتب اسلام اوقات فراغت، تنها مقدّمه‌ای برای اشتغال و حرکت در مسیر کمال است. فاذا فرغت فانصب؛ هر زمان که فارغ شدی بکوش.

منطق دوگانه‌ی اوقات فراغت را می‌توان با نگاهی یک‌پارچه در آمیخت و از آن بهره گرفت؛ به گونه‌ای که بین کار و استراحت، تفریح و اشتغال، آزادی و اجبار و فراغت و انتصاب، خط تمایزی ایجاد نشود.

این مفهوم و برداشت از اوقات فراغت در کمتر مکتب و نظریه‌ای به چشم می‌خورد، زیرا بیشتر نظریه‌های روان‌شناسی و اساساً آن‌هایی که کلّیت انسان را در دهلیزهای آزمایشگاهی قطعه قطعه کرده‌اند، قهراً اوقات زندگی آدمی را نیز به تجزیه کشانده و از یک‌پارچگی آن خارج ساخته‌اند.

«برتراند راسل»: حیات طیّبه، حیاتی عاری و خالی از هر گونه دردمندی شدید است و بر عناصری چون عشق، امنیّت عاطفی و درک کافی تکیه دارد.

«آبراهام مزلو»، او ضمن بر شمردن سلسله مراتب نیازهای آدمی از سطح فیزیولوژیک (خوراک و پوشاک) تا سطح متعالی و معنوی آن (زیبایی‌شناسی، خودشکوفایی و تحقّق کامل خود)، معتقد است بزرگان و بزرگ‌مردان تاریخ کسانی بوده‌اند که نگرش آن‌ها نسبت به حیات، یک نگرش آزاد، خلاّق، مستقل، به دور از تعصّبات و تنگ‌نظری‌ها و همراه با ایمان و عشق به طبیعت و نمودهای هستی و جامعه‌ی جهانی بوده است.

«جان دیویی»، معتقد است فلسفه‌ی تربیت، آماده سازی برای زندگی نیست بلکه عین زندگی است و اوقات فراغت آمادگی برای اشتغال نیست بلکه اگر از همان اوقات نیز به خوبی استفاده شود، عین تولید و خلاّقیت است.

نظریه‌ای در روان‌شناسی: حالات هیجانی و انگیزشی با حالات متضاد و یا متعارض همراه می‌گردد. این نظریه به عنوان «نظریه‌ی فرایند متضاد» مشهور است. طبق این نظریه، آدمی هنگامی که در حال استراحت، غیرفعال و آرامش به سر می‌برد، بعد از گذشتن مدّتی، مجدداً به دنبال آن است که به اشتغال و محیط پُر جنب‌وجوش و فعّال وارد شود و پس از آن‌که در این محیط نیز مدّتی را سپری کرد، به دنبال یک محیط آرام، بی‌سروصدا و عاری از هر گونه تنش می‌گردد.

اوقات فراغت در یک روستا با شهر متفاوت است، هم‌چنان‌ که اوقات فراغت برای یک دانش‌آموز مرفه با دانش‌آموز محروم متفاوت است.

رعایت نکات زیر می‌تواند مفید باشد:

1. وجود تعدّد و تنوّع فعّالیّت‌ها و برنامه‌هایی که در خلال آن کودکان و نوجوانان بتوانند به صورت انتخابی، آزاد، خودانگیخته و به میل خود به آن مشغول گردند.

2. از تبدیل اوقات فراغت به سرگرمی‌های تکراری، گذران وقت، صرف انرژی بیهوده و اشتغالات بدون هدف، پرهیز شود.

. دانش‌آموزان در اوقات فراغت باید محصول کارایی، خلاّقیت و اثرگذاری خود را احساس کنند.

4. در اوقات فراغت باید زمینه ا‌ی فراهم شود که دانش‌آموز فرصت کاوش، تفکّر، تأمّل، درباره‌ی خود، طبیعت و خدای خویش را داشته باشد.

5. به آن دلیل که انسان ضمن این که «ثبات» و «یک‌نواختی» را در جای خود مطلوب می‌داند،‌ تنوّع‌طلبی را در «فطرت» خود دارد؛ به تناسب این «ثبات‌خواهی» و «تغییرپذیری» باید زمینه‌ها و شرایط متفاوتی فراهم نمود.

6. کرامت نفس، زیبایی دوستی، حقیقت‌یابی، خیرخواهی و نوع دوستی از جمله عناصر سازنده‌ی یک برنامه‌ی اوقات فراغت است. این مفاهیم باید در خلال فعّالیّت‌ها به صورت غیرمستقیم و غیرکلامی نمایان گردد.

7. براساس حدیث نبوی اِنَّ الله یبغضُ شاب الافارغ، یعنی خدا جوان بیکار را دوست ندارد، به محض فراغت بی‌حاصل باید شرایطی فراهم آورد تا جوان به حسب نیاز و علاقه، اشتغال مفیدی را انتخاب کند.

8. اوقات فراغت باید بانیازهای فطری همراه و همجنس باشد.

9. در برنامه‌های اوقات فراغت باید حس کنجکاوی، حیرت، شگفتی و پرسشگری دانش‌آموزان تحریک شود، بدون این‌که پاسخ مستقیم و آماده‌ای در اختیار آنان قرار داده شود.

10روابط صمیمی و ساده امّا جدی در تعامل بین فردی دانش‌آموزان با مربّیان می‌تواند در تبعیّت‌جویی آگانه و اطاعت‌پذیری مطبوع از مقررات و ارزش‌های مورد نظر، مؤثّر واقع شود.

11. در برنامه‌های تفریحی و اردویی، هر نمود به ظاهر ساده و بی‌ارزشی از محیط، برای دانش‌آموز با دیدی تازه، نو و شگفت‌انگیز نمایانده شود.

12. دانش‌آموز باید بین لذّت آنی و مادّی و فرح و نشاط باطنی و پایدار، تفاوت قائل شود.

13. آموزش، آزاد باشد. آموزشِ آزاد آن است که اوّل، دوست داشته شود و سپس آموخته شود و پس از آن مورد استفاده قرار گیرد.

14. باید از جنبه‌های مختلفی همچون جنبه‌های سودمندانه، ذوقی، شغلی، ابتکاری، مهارتی، تفریحی و… بررسی شود و به تناسب تفاوت‌های فردی، استعدادها و علائق دانش‌آموزان توزیع گردد.

15. اهتمام و توجّه به تفریحات بدنی از طریق افزایش انواع بازی‌ها برای آزادسازی انرژی‌های سرکوب شده، فشارها تنش‌ها، یکی از رهیافت‌های والایش دهنده‌ی انرژی جوانان و نوجوانان است.

8

«مهارت‌دهی»، مانع «مهارت‌یابی» است!

(آسیب‌شناسی تربیتِ حمایتی)

آموزش مهارت‌های زندگی یکی از رایج‌ ترین برنامه‌ها و فعّالیّت‌های یادگیری دانش‌آموزان در مدارس است. هدف از این گونه آموزش‌ها این است که دانش‌آموزان از همان ابتدای فعّالیّت‌های مدرسه‌ای و آموزشگاهی، نیازهای زندگی واقعی خود را با آموزش‌های درون‌مدرسه‌ای مرتبط سازند. امّا این آموزه‌ها در محیط‌های مصنوعی و ایزوله شده، پاسخ‌گوی نیازهای بنیادی آن‌ها در مواجهه با صحنه‌های واقعی زندگی نخواهد بود. از آن‌جا که در اغلب خانواده‌ها والدین بخش عمده‌ای از مشکلات و موانع رشد و پیشرفت فرزندان را از سر راه برمی‌دارند، کودکان و نوجوانان از این که خود به طور مستقیم با موانع و بحران‌های زندگی روبه‌رو شوند، محروم می‌گردند. نسل جدید روز به روز وابسته‌تر، شکننده‌تر و پرتوقع‌تر از نسل‌های قبلی می‌شود.

مشکل اصلی این مهارت‌ها در محیط‌های آموزشگاهی و مراکز عاری از محرّک‌ها و موقعیّت‌های طبیعی آموزش داده می‌شود.

مهارت‌یابی به یک معنا کنترل عواطف و احساسات در بحران‌های زندگی و مشکلات طاقت‌فرسایی است که توان آدمی را به چالش می‌کشاند. داشتن اعتماد به خود عزّت نفس، نترسیدن از شکست و نهراسیدن از خطر چیزی نیست که بتوان در قالب کتاب‌های درسی، ساعت‌های پرورشی و گفت‌وگوهای کلاسی به آن‌ها دست یافت.هر چند می‌تواند به منزله‌ی اطّلاع‌رسانی و مقدّمات آن محسوب شود.

روان‌شناسان، وجود استرس‌ها و مشکلات زندگی را نه تنها عاملی بازدارنده برای رشد و تعالی انسان نمی‌دانند بلکه آن‌ها را به منزله‌ی زمینه‌ی شکوفایی استعدادها و تحکیم و توسعه‌ی مهارت‌های زیستن واقعی تلقّی می‌کنند.

مهارت‌یابی در پرتو خطرهای واقعی موجب خویشتن‌گستری و توسعه‌ی لایه‌های پنهان شخصیّت آدمی می‌شود و استعدادهای نهفته در وجود آدمی را همچون چشمه‌های جوشان در دل کوه، به تراوش و جوشش فرا می‌خواند.

نه تنها نباید از مشکلات و دشواری‌های زندگی هراس داشت بلکه باید با آغوشی باز، سینه‌ای گشاده و نگاهی مشتاق به استقبال آن‌ها رفته و رنج ناشی از آن‌ها را از جان و دل پذیرا شد.

در آموزه‌های دینی «صبر بر عافیت» دشوارتر از «صبر بر مصیبت» تلقّی شده است.میل به اجتناب از دشواری‌های زندگی، دوری گزیدن از سختی‌ها،ریشه‌ی اصلی اختلالات روانی و ناخرسندی از زندگی است.

در هر خطر بزرگ، «نعمت شکوهمندی» و در هر رنج دردناک، «لذّت طربناکی» به ودیعه نهاده شده و پنهان است.

مهارت خویشتن‌داری، شکیبایی جمیل و هنر زیستن متعالی در کشاکش بحران‌ها و معضلات ناگشودنی، چیزی نیست که آموزش آن صرفاً از طریق راه‌بردهای کلامی و جزوات درسی قابل انتقال باشد.

تربیت پاستوریزه‌ای در قالب حمایت‌های دائمی و مراقبیت‌های گُل‌خانه‌ای مانع آن می‌شود که بن‌مایه‌های فطری و قابلیّت‌های سازگاری انسان به بالندگی و پویایی برسد.

اگر خطر کردنِ «ارادی» برای رشد شخصیّت را نپذیریم، به طرزی اجتناب‌ناپذیر در موقعیّت موجود خود به تله خواهیم افتاد یا آن‌که دست آخر بدون هر گونه آمادگی خود را به خطر خواهیم افکند. در هر دو حال، نتیجه یکی است: رشد و تعالی شخصی خود را محدود ساخته‌ایم و خویشتن را از عمل به نفع اعتلای «خود» باز داشته‌ایم.

انسان بدون حمایت‌های کاذب و مراقبت‌های قیم‌گونه، شخصاً درگیر حوادث و ناملایمات زندگی شود. امّا متأسّفانه در جوامع صنعتی و در تعلیم و تربیت حمایتی و مکانیکی، این نظام‌ها و نهادهای تأسیسی هستند که امنیّت‌های لازم را ایجاد می‌کنند و به جای افراد، درگیر می‌شوند. این نظام‌های مجرد بدون اراده‌ی افراد به حل مشکلات آن‌ها می‌پردازند. حتّی در بعضی موارد، خانواده  به خاطر دل‌سوزی‌ها و مراقبت‌های فیزیکی، این نقش قیم‌وار را برای فرزندان خود ایفا می‌کند و ناخواسته مانع رشد طبیعی و بلوغ روحی فرزندان می‌شود.در این جاست که تمایز بین «مهارت‌دهی» و «مهارت‌یابی» روشن‌تر می‌شود.

به وجود آوردن شرایطی که افق دید دیگران را گسترده کند و آن‌ها را بر توانایی‌هایشان چیره سازد، به نحوی که بتوانند به سبک خود خوش‌بختی را به دست آورند، خود یک شیوه‌ی عمل اجتماعی است.

فرایند مهارت‌یابی، وابسته به انواع هنرها، شیوه‌ها، ابزارها و فنونی است که آدمی را در مواجهه با موقعیّت‌های دشوار یاری می‌رساند.

لازمه‌ی «محقّق ساختن خویشتن «خودشکوفایی» قرار گرفتن در فرایند دوجانبه‌ی «فرصت‌جویی» و «خطرکردن» است. زندگی یک‌نواخت و آرام، رها کردن و به یاری تکنیک‌های گوناگون از قید عادت‌های عاطفیِ آزاردهنده خلاص شدن، فرصت‌های متنوعی را برای توسعه‌ی شخصیّت پدید می‌آورد.

جریان زندگی، متشکل‌از یک رشته «گذرگاه‌»هاست.

تقوا پیشگان چه در بلا باشند و چه در رخا، گرچه در بیرون دچار ناآرامی باشند، امّا طمأنینه و وقار خود را از دست نمی‌دهند. آرامش آن‌ها با آسایش آن‌ها، یعنی با آن‌چه در دل و بر بدن آن‌ها می‌گذرد، در پیوند نیست. آن‌ها مهارت تبدیل تلخی‌ها به شیرینی‌ها و هنر تبدیل خاک به کیمیا را در چالش‌های خطرناک زندگی فراگرفته‌اند.

مطالب مرتبط

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
فهرست