متن سخنرانی فلسفه زیارت

folder_openبیانات
commentبدون دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

زیارت:

زیارت قبور خواصی دارد مثل: دیدن انسانهای دیروز ـ توانا، ناتوان در کنار هم عجز ذاتی انسان ـ زوال قدرتها ـ ناپایداری جهان

پیامبر(ص): زوروا القبور فانها تذکرکم الاخره (سنن ابن ماجه ج 1 ص 500)

زیارت اهل قبور بروید چرا که تذکری برای اخرتتان است

پیامبر (ص): زوروا القبور فانّ لکم فیها عبره (کنز العمال ج 15 ص 647)

زیارت اهل قبور بروید زیرا در ان برای شما عبرتها هست

مویه در مرگ عزیزان و مراسم گرفتن ها که در تمام ملل هست نشان گر فطری بودن این امر است.

زیارت قبول افراد عادی با افراد شایسته و صالحان و …. فرق دارد

زیارت: افراد عادی، علما، مجاهدین و شهدا، اهل بیت علهیم السلام

پیش از زیارت خانه خدا حجر الاسود را استلام میکنیم چون حضرت ابراهیم نیست تا با او تجدید بیعت در یکتاپرستی کنیم با اثر بازمانده از او این عهد را میکنیم. و میگوییم: امانتی دیتها و میثاقی تعاهدته، لتشهد لی بالموافاه (وسائل الشیعه ج 1 ص 400 باب 2 حدیث 1)

زیارت قبور شهدای احد و بدر و…. نیز از همین باب است که زائر تعهد میکند تداوم بخش راه ایشان باشد.

امام رضا علیه السلام: ان لکل امام عهداً فی عنق أولیائه و شیعته، و انّ بین تمام الوفاء بالعهد زیاره قبورهم (وسائل الشیعه ج 10 ص 400)

دستور قرآن درسوره نساء آیه 64

زیارت قبور مردان خد با گردشگری و جهانگردی جداست.

در آنجا دنبال محبوب هستند و در اینجا دنبال تفریح و خوشگذرانی. در آنجا روح خود را جلا میدهند و در اینجا جسم خود را.

زیارت از دیدگاه قرآن و حدیث

خداوند پیامبر را نهی میکند که سر قبر منافقان برود و دعا کند بر ایشان … (توبه 84) ظاهراً قبلاً پیغمبر میرفته که نمیشود

پیامبر(ص) به بقیع میرفت خطاب میکرد: السلام علیکم دار قوم مؤمنین و آتاکم ما توعدون غداً، مؤجلون و إنّا ان شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر اهل بقیع الغرقد (صحیح مسلم ج 3 ص 63 کتاب جنائز)

پیامبر(ص) به یاران خود می‌آموخت هنگام زیارت قبور چنین بگویند:

السلام علی اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین و انا ان شاء الله بکم لاحقون اسأل الله لنا و لکم العافیه (صحیح مسلم ج 3 ص 64)

دلیل قرانی بر مشروعیت زیارت قبور مؤمنان

علما و مفسران از این آیه استفاده می‌کنند که رسول خدا بر سر قبر مسلمانان می‌رفت یا دعا می‌کرد یا فاتحه می‌خواند،بالاخره حاضر می‌شد و آن این است که خداوند منان پیغمبر اکرم را نهی می‌کند از اینکه بر سر قبر مشرکان یا منافقان بایستد:

 لَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ  إِنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ» التوبه/84،

این آیه در باره منافقان مدینه و غیر مدینه است و می‌فرماید: یا رسول الله! ابداً‌ بر آنها (منافقان) نماز نخوان و هیچگاه در کنار قبر او برای طلب آمرزش و استغفار نایست « 

کسانی ‌آیه را به گونه‌ی دیگر معنا می‌کنند و می‌گویند مراد از قیام، قیام در دفن است و حال آنکه آیه مطلق است «و لا تقم علی قبره» بر قبر آنان نایست، فرق نمی‌کند چه در موقع دفن باشد و چه در مواقع دیگر.

دلیل روائی بر مشروعیت زیارت قبور مؤمنان

پیغمبر اکرم آنگاه که خودش تنها به زیارت اهل قبور می‌رفت، چنین زیارت می‌کرد: «السلام علیکم دار قوم مؤمنین و آتاکم ما توعدون غداً مؤجّلون و إنّا إن‌ شاء الله بکم لاحقون، اللّهم اغفر لأهل بقیع الغرقد».

درود بر جمعیتی که مومن و معتقد هستند، آنچه را که به شما در دنیا وعده می‌دادند به سراغ شما آمد …

پس این خودش حاکی از این است که ارتباط ما با مؤمنان قطع نشده، چون اگر ارتباط ما با مؤمنان قطع شده باشد، خطاب به آنان معنا ندارد اگر واقعا سخن ما را نمی‌شنوند این خطاب معنی ندارد

این زیارت نامه ای است که خود پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله خواند، هنگامی‌ که یاران خودش را به زیارت قبور بقیع می‌برد به نحو دیگر برای آنان آموزش داد و فرمود چنین بگویید:

السلام علیکم اهل الدّیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منّا و المستأخیرین، و إنّا انشا الله بکم لاحقون» 

درود بر ساکنان مؤمن و مسلمان این دیار، خداوند همه ی مؤمنان را چه آنهایی که قبلا در گذشته اند، و چه آنهایی که آینده خواهند بود، همه را رحمت کند، ما نیز به خواست خدا به شما می‌پیوندیم.

اگر ما به زیارت بقیع یا زیارت قبرستان یا زیارت جاهای دیگر می‌رویم، همه ی اینها یک نوع پیروی از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله است، 

«و قد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» 

ما باید پیرو پیغمبر باشیم و ببینیم رسول خدا چه فرموده است؟

رسول خدا گاهی خودش و گاهی هم یاران خودش را به بقیع می‌برد و زیارت را برای آنان تعلیم می‌کند. مطلب دیگر اینکه زیارت قبور را احدی از وهابی ها انکار نکرده‌اند، یعنی آنها نیز به زیارت قبور می‌روند، وغیر از این هم چاره‌ای ندارند، چون روایات در صحیح مسلم است،

اسلام دین شدت نیست، بلکه دین مرونت و دین آسانی است« الحنفینه البیضاء و السّمحاء».

پیغمبر اکرم همسر خود را در قبرستان بقیع می‌برد و تعلیم می‌کند.

فاطمه زهرا سلام الله علیها از دیدگاه اهل سنت

فاطمه چگونه است؟ همه‌ی شما می‌گویید که فاطمه دختر پیغمبر اکرم است و« سیده نساء العالمین» یعنی شما آن حضرت ر ا در صحیح بخاری و غیر بخاری به عنوان سیده نساء العلمین قبولش دارید، و باز قبول دارید که حضرتش جزء اهل بیت پیغمبر اکرم است و اهل بیت پیغمبر اکرم کسانی هستند که:« طهّر هم الله من الرجس تطهیراً»، همین دخت گرامی‌ پیغمبر در هر شنبه یا غیر شنبه احد در کنار قبر عمویش حضرت حمزه می‌رفت و دو رکعت نماز می‌خواند و بر می‌گشت، عایشه ام المؤمنین که همه‌ی شما احادیثش را قبول دارید، موقعی که برادرش عبد‌الرحمن فوت کرد و جنازه ی او را در مکه دفن کردند، هنگامی‌ که ایشان مکه رفت، (خواه برای عمره یا غیر عمره) سپس به زیارت قبر برادرش عبد‌الرحمن رفت و دو تا شعر هم در آنجا خواند،

شما که می‌گویید عمل صحابه حجت است، این آیه‌ی قران است و این روایات است که اطلاق دارد و این هم عمل خود پیغمبر اکرم است که همسرش را می‌برد به زیارت، این هم فاطمه دخت گرامی ‌پیغمبر اکرم است که به زیارت عمویش حضرت حمزه می‌رود، و این هم عایشه ام‌المؤمنین است که به زیارت قبر برادرش عبد‌الرحمن می‌رورد.

فلذا من فکر می‌کنم که مسئله، یک مسئله‌ی سیاسی است و الا از نظر فقهی مسئله بسیار روشن است و خیلی از فقها‌ی «اهل سنت» بر این مسئله گواهی داده‌اند که زیارت قبور برای زنان، عیناً مانند مردان حلال است و مشروع.

زیارت قبر رسول اکرم صلّی الله علیه و آله

چطور می‌شود که زیارت قبور مردم مردم عادی مستحب باشد، اما زیارت قبر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله مستحب نباشد، یک نفر هم منکر نیست که زیارت قبر پیغمبر اکرم مستحب است و اگر هم منکر باشد ابن تیمیه است، و الا حتی الآن نیز همه وهابی ها زیارت قبر پیغمبر اکرم را مستحب می‌دانند بنیاض مفتی اسبق با صراحت می‌گوید یکی از مستحبات زیارت قبر پیغمبر اکرم است و بعداً هم برود به زیارت بقیع.

بنابراین زیارت قبر پیغمبر اکرم مستحب است و جای بحث نیست، تقریباً چهل نفر از علمای اهل سنت بر استحباب قبر پیغمبر اکرم فتوا داده‌اند،

ابوالحسن ماوردی در کتاب «الأحکام السلطانیه» جمله ی زیبائی دارد( متوفای 450،) احکام سلطانیه مربوط است به آن احکام ولائی و کیفیت حکومت اسلامی، ایشان می‌فرماید کسانی که ریئس کاروان هستند و قافله دارند، باید بعد از زیارت مکه به گونه‌ای راه را بگردانند تا به زیارت قبر پیغمبر اکرم نیز برسند،‌یعنی اگر احیاناً راه شان هم راه مدینه نیست، راه را کج کنند و راه را انحرافی کنند تا به زیارت قبر پیغمبر اکرم برسند تا زائر خانه‌ی خدا بین دو زیارت جمع کند، یکی زیارت خانه‌ی خدا، دیگری هم زیارت قبر پیغمبر اکرم. جناب آقای ابوعبدالله ‌حلیمی‌جرجانی‌شافعی متوفای403 در کتاب «شفاء السقام» جمله‌ی زیبائی دارد ، ایشان می‌گوید ما مأموریم پیغمبر اکرم را تعظیم و تکریم کنیم، 

فالذین آمنوا به و عزرّوه و نصروه و اتبعوا نور الذی أنزل معه اولئک هم المفلحون

 باید پیغمبر را تکریم کنیم، تکریم و تعظیم حضرت در زمان حیاتش کاملاً روشن است در حال بعد از حیاتش، تعظیم و تکریمش زیارت قبر آن حضرت است،

مثلاً کتابی است به نام :«الفقه علی المذاهب الأربعه» در آن جا چهار مذهب همه شان یک فتوا داده‌اند، یعنی حنفی ها، شافعی ها، مالکی ها، حنبلی ها، همگی گفته اند که زیارت پیغمبر اکرم بهترین مستحبات و مندوبات است، یعنی «من افضل المندوبات» زیارت قبر پیغمبر اکرم است.

غزالی درباره‌ی زیارت قبر پیغمبر اکرم سخنی دارد پیغمبر اکرم فرموده است که : زیارت من در حال ممات، بسان زیارت من در حال حیات است و هر کس قدرت جسمانی و مالی داشته باشد و مرا زیارت نکند، بر من جفا کرده است(من حجّ و لم یزرنی فقد جفانی)، اتفاقاً این حدیث را قریب چهل نفر از دانشمند اهل سنت نقل کرده‌اند.

سیره مسلمین

مسلمین از همان قرن اول تا کنون همگی برای زیارت قبر پیغمبر اکرم سفر می‌کردند

برای سه مسجد سفر جایز است که عبارتند از: مسجد الحرام‌، مسجد النبی و مسجد الأقصی.

پس چرا مردم برای سفر برای آنجا نمی‌روند، البته ممکن است جهان گردانی باشند که بخواهند برای دیدن مسجد الأقصی و مسجد الخلیل سفر کنند و آن مکان ها را از نزدیک ببینند و جاهای انبیا را ببینند، قطعاً این گونه سفر ها بسیار خوب است.

عمل سلف صالح

پیغمبر فرمود:‌

 من زارنی حیاً و میتاً کنت له شفیعاً‌ یوم القیامه

اولین سلف صالح مؤذن پیغمبر اکرم بلال است، بلال بعد از رحلت پیغمبر اکرم مدینه را ترک کرد، یعنی مسائل سیاسی سبب شد که ایشان مدینه را ترک کند، چرا؟ چون از او چیزی را خواستند که او حاضر نبود، گفت می‌خواهم مرز دار و مرزبان بشوم بهتر از این است که در مدینه بمانم:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ

گفتم بهتر این است که برای مرابطه و مرزبانی بروم فلذا در شام رفت و در نقطه ای که بین اسلام و بین مسیحیت مرزِ است رفت و در آنجا زندگی می‌کرد. شب در عالم رؤیا پیغمبر اکرم را دید که حضرت به فرمود: بلال! رابطه‌ی خود را با ما قطع کردی و دیگر سراغ ما نمی‌آیی، وقتی از خواب بیدار شد، شروع کرد به گریه کردن و این خواب فهمید که پیغمبر اکرم گله مند است که چرا به زیارت قبر او نمی‌روم، فردایش بر شتر خود سوار شد و رهسپار مدینه گردید و اوایل شب وارد مدینه گشت و در مسجد بود، حسن و حسین که هر دو در زمان نوجوان و کوچک بودند او را دید و هنگامی ‌که چشم شان بر مؤذن جدشان افتاد گریه کردند و اشک ریختند، بلال نیز گریه کرد. عرض کردند بلال ما از تو خواهش داریم امشب بالای بام مسجد برو، و موقع «فجر» اذان بگو، ایشان طبق خواهش حسنین موقع فجر، بالای بام مسجد رفت و شروع کرد به اذان گفتن، هنگامی ‌که گفت:« الله اکبر» مدینه لرزید، هنگامی ‌که نام پیغمبر اکرم را برد، زن و مرد همه بیرون آمدند، چرا؟ چون یادگار پیغمبر را دیدند، بلال یکی از سلف صالح بود که از راه دور به قصد زیارت قبر پیغمبر اکرم به مدینه آمد.

عمربن عبد العزیز که در حقیقت در میان خلفای اموی ‌ها تا حدی انسان خوبی بود و می‌گویند تا حدی انسان عادلی بود، ایشان افرادی را اجیر می‌کرد که از طرف او به مدینه بروند و قبر پیغمبر اکرم را زیارت کنند، نه یک بار نه دو بار. بلکه مکرر این کار را می‌کرد.

شما فتوح الشام ببنید، می‌گویند، هنگامی ‌که مسجد الاقصی فتح شد، عمر بن الخطاب در آنجا حاضر بود، یک نفر از احبار را همراه خود آورد، یعنی کعب الاحبار را همراه خودش آورد برای زیارت قبر پیغمبر اکرم، و گفت همه با هم به مدینه برویم و قبر پیغمبر اکرم را زیارت کنیم، فلذا ایشان کعب الاحبار را (که به اصطلاح اسلام آورده بود) همراه خودش به زیارت قبر پیغمبر می‌برد. بنابراین؛‌ ما نمی‌توانیم در باره سفر برای زیارت قبر پیغمبر اکرم کوچکترین شک کنیم، شما این همه سیره مسلمین را در طی چهارده قرن نادیده می‌گیرید، آنهم بخاطر فتوای احمد ابن تیمیه که می‌گوید زیارت مستحب، اما سفر حرام،  

سیره ی مسلمین در فقه یکی از ادله ی قطعیه است، این دخت گرامی ‌پیغمبر اکرم است، این سیره ی جناب بلال است و سیره عمر بن عبد العزیز ا ست.

برچسب‌ها: , ,

مطالب مرتبط

زیر نور ماه 10

زیر نور ماه 15

زیر نور ماه 2

زیر نور ماه 18

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
فهرست