متن سخنرانی ایام فاطمیه س مختصر زندگانی حضرت

folder_openبیانات
commentبدون دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

دوران زندگی

دوران کوتاه زندگی فاطمه زهرا علیهاالسلام را می توان به ترتیب زیر ترسیم کرد (بر اساس سال بعثت)

  واقعه/ سال /سن فاطمه

1  تولد فاطمه علیهاالسلام / 20 جمادی الثانی، پنجم بعثت / تولد

2  محاصره ی شب  /سال هفتم بعثت  2/ ساله

3  وفات ابوطالب وخدیجه / سال دهم بعثت / 5 ساله

4  هجرت به مدینه / سال سیزدهم بعثت  /8 ساله

5  ازدواج حضرت زهرا علیهاالسلام / سال شانزدهم بعثت / 11 ساله

6  وفات پیامبر / سال بیست و سوم بعثت / 18 ساله

7  شهادت فاطمه / 75 روز بعد از رحلت پیامبر / 18 سال و…

دوره ی کودکی (قبل از هجرت)

این دوره همزمان با اوج دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و از طرف دیگر فشارهای مشرکان مکه بود. زیرا حدود یک سال از دعوت علنی پیامبر صلی الله علیه و آله می گذشت و مشرکان به دلیل رویکرد طبقه ی فقیر به پیامبر، بی اندازه به خشم آمده بودند. ما در صفحات تاریخ موارد زیادی از این آزار و اذیت ها را می یابیم که گاه در حضور فاطمه ی زهرا علیهاالسلام انجام می شده است که یک نمونه ذکر می شود.

عبدالله بن مسعود می گوید: «هیچ وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله را ندیده بودم که به قریش نفرین کند، مگر یک روز که پیامبر صلی الله علیه و آله در حال نماز بود و یک عده از قریش نشسته بودند و نزدیک آن ها بچه دان شتری افتاده بود. آن ها با خود گفتند آیا کسی می تواند این بچه دان شتر را بردارد و بر پشت پیامبر صلی الله علیه و آله بگذارد. یکی از آن جمع برخاست و بچه دان را برداشت و بر پشت پیامبر صلی الله علیه و آله انداخت. در این لحظه پیامبر صلی الله علیه و آله در حال سجده بود. فاطمه علیهاالسلام خود را به پدر رساند و آن را از پشت پدر برداشت و سر و صورت او را تمیز کرد.

صحنه ی غمباری بود و پیامبر صلی الله علیه و آله چنان از این بی حرمتی غمگین شد که بعد از نماز عرض کرد: «خدایا! خودت به حساب این ها برس» آن گاه یک به یک اهانت کنندگان را اسم برد و فرمود: «خدایا! بر توست جزای عتبه فرزند ربیعه، خدایا! بر توست جزای شیبه فرزند ربیعه، خدایا! خودت کار ابوجهل را تمام کن. خدایا! خودت به حساب عقبه فرزند ابی معیط برس. خدایا! خودت ابیّ بن خلف و امیّه بن خلف را نابود فرما.»

ابن مسعود در ادامه می گفت: دعای پیامبر صلی الله علیه و آله به اجابت رسید و در جنگ بدر همه ی این افراد به دست پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام کشته شدند. جنازه های آن ها را بعد از قتل به چاه ریختند و ابیّ و امیه چون قوی هیکل بودند، ابتدا پیکرشان را قطعه قطعه کردند، سپس در چاه انداختند.(43)

در هر صورت فاطمه سال های آغازین رشد و نمو خود را در محیطی خفقان آور و هراس انگیز و ناامن می گذراند.

او هنوز کودکی 2 ساله بود که واقعه ی تلخ شُعب ابی طالب علیه السلام را نیز تجربه کرد. براساس ای واقعه که به ابتکار ابوسفیان در جلسه ی مشورتی دار الندوه اتخاذ شد، آنان تعهد نامه ای در سال هفتم هجری نوشتند که به موجب آن قرار شد؛ هیچ نوع مواد غذایی به محمّد و پیروانش نفروشند؛ هیچ چیز از آن ها نخرند؛ هیچ نوع معامله ای ننمایند؛ با آنان معاشرت و رابطه ای نداشته باشند؛ به آن ها دختر ندهند؛ از آنان دختر نگیرند؛ و در هر حادثه ای که روی داد به طرفداری از مخالفان آنان برخیزند. جمعیّت حاضر بعد از امضای تعهدنامه برخاستند و به سوی کعبه رفتند. ورقه ی تعهد را در داخل کعبه نهادند و در برابر بت ها قسم یاد کردند که به پیمان وفادار بمانند. این پیمان موجب شد حتّی به مسلمانان آذوقه هم نفروشند. و عرصه را چنان برایشان تنگ کردند که آنان ناچار شدند، از مکّه خارج شوند و در درّه ای به نام شعب ابوطالب پناه گیرند.

ابوطالب، خدیجه، فاطمه و … نیز در بین این جمع بودند.

دوستان ابوطالب و خدیجه برایشان به طور مخفیانه غذا می آوردند و پیامبر صلی الله علیه و آله این آذوقه را بین اصحاب تقسیم می کرد. این سکونت اجباری سه سال طول کشید و البته در تمام سختی ها و گرفتاری ها فاطمه ی کوچک نیز همراه پدر و شریک سختی های او بود.(44)

وفات مادر

به فاصله ای اندک از پایان محاصره ی شعب ابوطالب عموی پیامبر و خدیجه همسر او وفات یافتند و به این ترتیب فاطمه در پنج سالگی مادر خود را از دست داد. آری آن شب دیگر چشمان مهربان خدیجه نمی توانست چشم معصوم فاطمه را ببیند، به همین جهت بانوان حاضر او را بیرون بردند و سرانجام اولین بانوئی که اسلام را پذیرفت درگذشت.

امام صادق علیه السلام می فرمود: «وقتی خدیجه از دنیا رفت، فاطمه نزد پدر آمد او که مضطرب بود، پرسید:, مادرم کجاست؟، حضرت به او جواب نداد؛ اما فاطمه دست بردار نبود و پشت سرهم از مادر می پرسید. از اهل خانه نیز سراغ مادرش را می گرفت. در آن حال جبرییل از جانب خداوند نازل شد و به پیامبر گفت:, پروردگارت امر می کند به فاطمه سلام برسان و بگو مادر تو در خانه ای از خانه های بهشت است که از نی ساخته شده است و نی ها را در طلا نصب کرده اند، ستون های آن از یاقوت سرخ است و در میان قصر آسیه زن فرعون و مریم دختر عمران هستند.،

و این چنین بود که قلب فاطمه آرام گرفت و گفت:, حق تعالی سالم از نقص و عیب است و سلامتی ها از اوست و سلام ها به او برمی گردد.»(45)،

از آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله دو تن از استوارترین حامیان خود را از دست داده بود، فرصتی طلایی برای آزار و اذیت و حتی نابوی پیامبر صلی الله علیه و آله فراهم شده بود. در این شرائط فرزند خردسال رسول با انبوهی از حزن و غم و مظلومیت پدر رو به رو شد. این هشام یکی از این مصیبت ها را این گونه نقل می کند:

«پس از رحلت ابوطالب روزی یکی از سفیهان جلوی پیامبر صلی الله علیه و آله را گرفت و مقداری خاک بر سرش ریخت.

رسول خدا هم چنان که خاک ها روی سرش بود به خانه آمد. در این وقت یکی از دختران ـ که فاطمه بود ـ برخاست و خاک ها را از سر و روی پدر پاک کرد و آن گاه گریست. رسول خدا او را دلداری داد و فرمود:, دخترکم گریه نکن، خدا پدرت را محافظت خواهد کرد.،(46)

این فشارها همچنان ادامه داشت تا این که در سال سیزدهم بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد.

حضرت بعد از خروج خود از مکه به علی علیه السلام پیام فرستاد که فاطمه علیهاالسلام و تعدادی از زنان را به مدینه بیاورد و مسلمانان را نیز به هجرت دعوت کند. وقتی پیام رسید، فاطمه علیهاالسلام همراه فاطمه بنت اسد وفاطمه بنت زبیر با کمک علی سوار بر اشتران عازم مدینه شدند.

البته در مسیر راه کفّار راه را بر کاروان بستند امّا علی با رشادت یکی از مهاجمان را به هلاکت رساند و به این ترتیب کاروان سلامت به منزل رسید.(47)

فاطمه بعد از هجرت

ازدواج با علی علیه السلام

در این دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با ام سلمه ازدواج کرد و سرپرستی و تربیت فاطمه علیهاالسلام را به او سپرد ولی فاطمه نوری الهی بود که خود به دیگران نور می بخشید، ام سلمه می گوید: «به خدا قسم من از او ادب می آموختم و او را نیازی به آموختن آداب از من نبود و همه چیز را بهتر از من و دیگران می دانست.»(48)

روایات فراوانی حاکی از عشق و علاقه و مهر پدری رسول خدا نسبت به فاطمه علیهاالسلام در این دوره نقل شده است. ابراز علاقه ای که گاه تا ایجاد حسادت برخی از همسران وی نیز می کشید(49) امّا مهم ترین حادثه در این دوره را می توان ازدواج فاطمه علیهاالسلام با علی علیه السلام دانست. شیخ مفید و ابن طاووس زمان ازدواج را شب پنج شنبه بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجری دانسته اند.(50)

خواستگاران فاطمه علیهاالسلام

انس بن مالک می گوید:

«روزی عبدالرحمن بن عوف زهری و عثمان بن عفّان که در بین اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از همه مشهورتر بودند، نزد حضرت آمدند عبدالرحمن عرض کرد: , یا رسول الله! دخترت را به همسری من در آور، من مهریه او را صد ناقه ی سیاه کبود چشم که همگی از شتران باردار مصری هستند، همراه با ده هزار دینار قرار می دهم.،

عثمان هم گفت:

, من نیز به همان اندازه مهریه قرار می دهم به علاوه من پیش از عبدالرحمن اسلام آورده ام.،

رسول خدا صلی الله علیه و آله از سخنان آن دو ناراحت شد و… به عبدالرحمن فرمود:

, تو اموال خود را به رخ من می کشی.»(51) عمر و ابوبکر هم از خواستگاران فاطمه بودند که پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ آنان فرموده بود: اختیار او در دست خداوند است.(52)

خواستگاری علی علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام

ابوبکر و عمر و سعد بن معاذ در مسجد بودند که سخن از ازدواج فاطمه علیهاالسلام به میان آمد. ابوبکر گفت:

, بزرگان قریش از او خواستگاری کرده اند ولی پیامبر صلی الله علیه و آله جواب داده که امر او با پروردگار است. اگر بخواهد او را تزویج خواهد کرد. ولی این علی پیرامون خواستگاری تا به حال چیزی نگفته است. کسی هم به علی پیشنهادی نکرده است. فکر می کنم چیزی جز تنگدستی مانع تقاضای او نیست و البته می دانم خدا و پیامبر هم فاطمه را فقط برای او نگاه داشته اند.، ابوبکر به عمر و سعد بن معاذ گفت:, برخیزید به نزد علی برویم و از او بخواهیم به خواستگاری برود و اگر تنگدستی را بهانه کرد، ما کمکش می کنیم.، سعد بن معاذ گفت: , بسیار درست گفتی.،

آن گاه برخاستند و به خانه ی علی علیه السلام رفتند امّا او را در خانه اش نیافتند. در آن موقع روز علی علیه السلام شتر خود را برای آب کشی به باغ مردی از انصار برده بود تا اجرتی بگیرد. آن ها نیز به باغ رفتند و خدمت او رسیدند. ابوبکر گفت:, ای علی هیچ ویژگی وجود ندارد که تو در آن از همه پیشی نگرفته باشی، رابطه ی تو با پیامبر صلی الله علیه و آله هم از جهت خویشاوندی، همنشینی دائمی، نصرت و یاری و روابط معنوی معلوم است. همه ی بزرگان فاطمه را خواستگاری کرده اند ولی پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ یک را نپذیرفت و فرمود امر او با پروردگار است. پس چه مانعی وجود دارد که نمی توانی خواستگاری کنی؟ من گمان دارم خدا و حضرت، او را برای تو نگاه داشته اند.،

امام با شنیدن این جملات متأثر شد و گفت:… کیست که فاطمه را نخواهد امّا به خاطر تنگدستی از اظهار تمایل خود شرم دارم. آن گروه به هر صورت بود او را راضی کردند. علی علیه السلام شتر خود را گشود و به خانه آورد.

آن گاه نعلین پوشید و راهی منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله شد. تا علی در زد، ام سلمه پرسید: کیستی؟ امّا قبل از آن که علی جواب دهد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:, ای ام سلمه! برخیز و در را باز کن. او مردی است که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.،

ام سلمه پرسید:, پدر و مادرم فدای تو باد! کیست که تو در حق او چنین می گویی، با این که او را هنوز ندیده ای.،

حضرت فرمود:, ساکت باش ای ام سلمه! که این مردی است که سفاهت ندارد و زود از جا به در نمی رود.

این برادر و پسر عم من و محبوب ترین خلق خدا به سوی من است.،

ام سلمه می گفت:, من برجستم تا زود در را باز کنم که لباسم به پایم پیچید و چیزی نمانده بود که به زمین بخورم. وقتی در را باز کردم علی علیه السلام را دیدم. از حیا و شرم سر به زیر افکنده بود.

بعد از درخواست پیامبر پیرامون حاجت خود گفت:, پدر و مادرم فدای تو باد. می دانی یا رسول الله که وقتی من کودک بودم مرا از عموی خودت ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. از غذای خود به من دادی و با آداب خود مرا تربیت کردی؛ نسبت به من از پدر و مادر مهربانتر بودی؛ حق تعالی مرا به برکت تو هدایت کرد و …. یا رسول الله به درستی که تو ذخیره ی من در دنیا و آخرت هستی. به آن کرامت ها که حق تعالی به برکت تو نسبت به من کرده می خواهم همسر و خانه داشته باشم و نزد شما برای خواستگاری آمده ام.،

ام سلمه گفت در این هنگام چهره ی رسول خدا صلی الله علیه و آله از شنیدن آن سخنان شکفته شد و با تبسّم به او گفت:, آیا خود چیزی داری که او را به تو تزویج کنم؟، حضرت پاسخ داد:, پدر و مادرم فدایت، به خدا سوگند چیزی از دارایی من از شما پنهان نیست، شمشیری دارم و زرهی و شتری که با آن آب می کشم و مالک چیز دیگری نیستم.، رسول خدا فرمود:, شمشیر تو برای جهاد و شتر برای آب کشی نخلستان و رفع نیاز اهل خود و سفر لازم است. تو را به زره تزویج کردم و به آن راضی هستم. ای علی! می خواهی بشارتی به تو بدهم. علی علیه السلام عرض کرد:, بلی یا رسول الله.، پیامبر فرمود:, بشارت باد بر تو به درستی که خداوند فاطمه را به تو تزویج کرد در آسمان پیش از آن که من او را به تو در زمین تزویج کنم. … .»(53)

بعد از این امور، مراسم اعلام عمومی و تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله و سپس ولیمه دادن انجام شد. و بعد از یک ماه علی علیه السلام حضرت زهرا علیهاالسلام را به خانه برد.(54)

فاطمه و زندگی مشترک

همان گونه که ازدواج فاطمه و علی بر پایه ی ملاک های انسانی و کمالات آسمانی شکل گرفت، ادامه و قوام زندگی آن دو نیز خود حکایت از ایثار و گذشت و فداکاری و خداجویی آن دو دارد. در این بخش به برخی از ارزش ها در زندگی مشترک حضرت زهرا علیهاالسلام اشاره می کنیم:

1 ـ رضایت شوهر

امیرمؤمنان علیه السلام می فرمود: «تا فاطمه زنده بود کاری نکردم که او را به خشم آورد و بر هیچ کاری او را مجبور نکردم. او نیز هیچ گاه مرا به خشم نیاورد و در هیچ کاری از من نافرمانی نکرد. به راستی هر وقت به او نظر می کردم، غم و اندوهم برطرف می شد.»(55)

2 ـ تقسیم کار

حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و تقاضا کردند کارهای خانه و زندگی را برای هریک معین کند. حضرت، کارهای داخلی منزل را برای فاطمه علیهاالسلام و بیرون از خانه را برای علی علیه السلام تعیین کرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «فقط خدا می داند که من چه قدر خوشحالم از این که رسول خدا مرا مأمور به کارهایی نکرد که فقط از عهده مردان بر می آید.»(56) در عمل نیز چنین شد. امام صادق می فرمود:

«رسم این بود که علی آب و هیزم می آورد و فاطمه آرد آسیاب می کرد… .»(57)

3 ـ ساده زیستی

سلمان از ملاحظه ی لباس های ساده و کم قیمت و کهنه ی زهرا علیهاالسلام تعجب کرد.

حضرت زهرا علیهاالسلام به نزد رسول خدا رفت و فرمود:

«یا رسول الله! سلمان از لباس من تعجّب کرده است. سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرد، من و علی پنج سال است که چیزی نداریم به جز پوست قوچی که روزها شترمان روی آن علف می خورد و شب آن را فرش خود می کنیم و نیز بالش ما چرمی است که اطرافش از لیف خرما درست شده است.»(58)

و اما سلمان خود می گوید:

«روزی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد. در شگفت ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاه ایران و قیصر روم به کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربفت به تن می کنند و این دختر رسول خداست که نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های زیبا. فاطمه در جوابم فرمود:

, ای سلمان! خدای بزرگ لباس های زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»،(59)

4 ـ تحمل سختی کار

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانه حضرت فاطمه آمد، او را دید که لباسی از پشم شتر دارد و با دست آسیاب را می گرداند و در همان حال فرزند خود را شیر می دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن این وضع، متأثر شد و گریست و فرمود: «ای دخترگرامی امروز تلخی های دنیا را برای شیرینی های آخرت بچش.

فاطمه فرمود:, یا رسول الله! حمد می کنم خدا را بر نعمت هایش و شکر می کنم بر کرامت هایش. آن گاه این آیه نازل شد. «و لسوف یعطیک ربّک فترضی» حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی.(60) ـ (61)

پی نوشت ها:

43 ـ ذخایر العقبی، ص 47 و صحیح مسلم، ج 3، ص 167؛ بحارالانوار، ج 18، ص 188.

44 ـ خرایج، ج 1، ص 80.

45 ـ خرایج، ج 2، ص 529؛ بحارالانوار، ج 43، ص 28.

46 ـ نقل از زندگانی حضرت فاطمه و دختران آن حضرت، سید هاشم رسولی محلاتی، ص 23؛ سیره ی ابن هشام، ج 1، ص 416.

47 ـ بحار الانوار، ج 19، ص 115.

48 ـ بحار الانوار، ج 43، ص 10.

49 ـ علل الشرایع، ص 183.

50 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 92. برای آگاهی بیشتر به کشف الغمه، ج 1، ص 374 و امالی طوسی، ص 43 مراجعه کنید.

51 ـ دلایل الامامه، صص 12 و 13.

52 ـ انشراح نور، صص 5 و 6.

53 ـ کشف الغمه، ج 1، ص 363.

54 ـ امالی طوسی، ص 40، در روایتی دیگر هست که وقتی پیامبر خواست حضرت زهرا را به علی تزویج کند، نظر فاطمه علیهاالسلام را جویا شد (تفسیر قمی، ج 2، ص 336.)

55 ـ بحار الانوار، ج 43، ص 134؛ قرب الاسناد، ص 52.

56 ـ ناسخ التواریخ، حالت فاطمه علیهاالسلام ، ص 417.

57 ـ فضائل الزهرا، ص 77.

58 ـ عوالم المعارف، ج 11، ص 130.

59 ـ تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 594.

60 ـ ضح/5.

61 ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 390.

برچسب‌ها: , ,

مطالب مرتبط

متن سخنرانی روایاتی از امام جواد ع

متن سخنرانی عقد اخوت و احکام آن

متن سخنرانی شهادت امام هادی ع

متن سخنرانی فلسفه زیارت

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
فهرست