زمانی که «آموزش دینی» مانع« تربیت دینی» است!

folder_openبسته آموزشی
commentبدون دیدگاه

یکی از اشتباه های مکرری که امروزه میپندارند که شرط قطعی دیندار بودن و دینی شدن، تراکم اطلاعات و اندوخته های حفظی و صوری دانش دینی است، در حالی که اگر آموزش دینی به همراه پرورش حس دینی نباشد،نه تنها به تقویت تمایلات فطری کمکی نمی‌کند، بلکه خود، مانع و حجاب بزرگی در برابر این تمایل خود انگیخته می شود.

لذا دلخوش داشتن به لذت های کاذب علم حصولی انگیزه دستیابی به علم حضوری را کاهش داده، هوش منطقی بر هوش شعودی غلبه کرده و تفکر اشراقی مغلوب تفکر تحلیلی شده است.

در جایی دیگر نقل است که اگر تهذیب نباشد علم توحید هم به درد نمی‌خورد.

پایه گذار فرهنگ اسلامی، پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم)، خود فاقد سواد به معنای امروزی آن بوده و فردی امی محسوب می‌ شده است. با برخورداری از عنایت الهی و خودیابی و خودسازی و تأمل و تعمق در آیات هستی به بالاترین درجه کمال دست یافته:

نگار من که مکتب نرفت و خط ننوشت      به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

با بازنگری زندگی پیامبران، عارفان، بزرگان دین و حکمت  می یابیم که آنان هرچه اندوخته اند  و هرچه کشف کرده اند نه از لابلای کتاب های درسی و آموزه های رسمی و تعالیم از پیش تعیین شده.

دلی کز معرفت نور و صفا دید       به هر چیزی که دید اول خدا دید

****

به دریا بنگرم دریاته وینم       به صحرا بنگرم صحراته وینم

به هرجا بنگرم کوه ودر و دشت     نشان از قامت زیباته وینم

ابعاد یادگیری در سه حیطه تحت عنوان علائم اختصاری 3H که مخفف حروف نخست قلب و سر و دست است ، بیان شده است.(Heart,Head,Hand) قلب مرکز مهر و ایمان،سر مرکزخرد و اندیشه، و دست نماد مهارت و عمل می باشد.

هنر یک مربی موفق در پرورش حس دینی مطلبی در این است که شوق کنجکاوی و حس حقیقت جویی او را نسبت به زیبایی های دین و حلاوت دین داری افزایش دهد و از هرگونه آموزش تحمیلی و انتقال مستقیم مطالب و مفاهیم دینی بدون آمادگی قبلی پرهیز شود.

هدف تربیت دینی برانگیختن شوق و رغبت به خدا پرستی و پی‌بردن به کاربرد لذت بخش دین است. و ایجاد شور طلب و شوق به دین ضروری‌تر از اطلاعات دینی است.

بن مایه و زیر ساخت تحول آدمی نه کمال، که نیاز به کمال است؛ نه تصرف مقصد، که تشرف به راه است. امام کاظم علیه السلام: اَللَّهُمَّ لاَ تُخْرِجْنِی مِنَ اَلتَّقْصِیرِ و لاَ تَجْعَلْنِی مِنَ اَلْمُعَارِینَ.خدایا مرا از مدار تقصیر( احساس نقصان و احساس خلا و نیاز) خارج مکن و مرا از افراد عاریه ای قرار مده.

دو اصل بزرگ تربیتی و قانون تعیین کننده همواره احساس نقصان و تقصیر داشته باشد.

مولوی:  پس زیادت ها درون نقص آنهاست.

یعنی فزون خواهی و فزون شوندگی نه در فراوانی و فربهی در لاغری، نقص و فقر است!فقر در عالم معنویت نه ماده.

در فرایند یاددهی، وظیفه مربی خارج کردن ذهن دانش‌آموز از حالت تعادل به عدم تعادل، از سیری و گرسنگی، از  اشباع کاذب  به اشتهای حقیقی و از اقناع علمی به کنجکاوی علمی است.

مربی و معلم هستی و همیشگی بشر فطرت است.

آیا فراوانی و تراکم مطالب دینی در کتابهای درسی توانسته است به پرورش حس مذهبی دانش‌آموزان منجر شود؟

آموزش دینی، مبتنی بر ذهن و از جنس معرفت علمی است، حال آنکه پرورش حس دینی مبتنی بر رهیافت قلبی و از جنس معرفت شهودی است. در معرفت شهودی، دریافت و الهام و ایمان و اعتقاد کشف می شود. حس دینی اساس آن در  طبیعت و فطرت کودک به ودیعه نهاده شده است. باید او را تشنه تر و نیازمندتر نموده و به جای اشباع،ذهن او را تشنه تر نماییم و اشتهای به دین را جایگزین اشباع زندگی از دین کنیم. در این صورت دین ورزی به دین باوری می انجامد و دین دهی به دین یابی منجر می شود.

إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛سوره انسان آیه ۳

مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلاً؛سوره فرقان آیه ۵۷

إِنَّهُ تَذْکِرَهٌ فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ؛سوره مدثر آیه ۵۵ و ۵۴

فراز بعدی دعای امام موسی کاظم علیه السلام اصل مهم دیگری را در تربیت آشکار می‌سازد و آن پرهیز از عاریه ای شدن و عاریه ای بودن در زندگی است .

در تربیت عاریه ای کنترل رفتار دینی در چنین شرایطی وابسته به اقتدار بیرونی از طریق تشویق و جایزه و پاداش یا تنبیه و جریمه و توبیخ است. باری، در این جوامع  هیچ رفتارردینی فی نفسه دارای ارزش نیست بلکه وابسته به نتیجه ای است که به دنبال آن می آید. در اینجا افراد از عمل خوب به خاطر خوبی خود آن عمل لذت نمی برند، بلکه از پیامد سودجویانه ای که  از آن انتظار دارند، لذت می برند.

در تربیت دینی، از اینکه فرد را به خاطر انجام اعمال و افعال اخلاقی و دینی صرفاً به منابع تشویق و تنبیه بیرونی وابسته کنیم، باید  شدیداً پرهیز نمود. اگر چنین روشهایی در نظام تربیتی تقویت شود، منجر به تضعیف تربیت دینی می گردد. برعکس، اگر آموزش ها به ایجاد  شوق درونی و برای لذت ایمان درونی منجر شود خود به خود به حس دینی و حقیقت جویی انسان کمک می نمایند.

فرایند تأمل و تعمق خود یک عامل خلاقیت و کمال زاست. از ارائه دانسته ها و معلومات از پیش تعیین شده دینی پرهیز نمایید و ذهن او را در برابرندانسته ها، مجهولات، ابهامات وتردیدها  تحریک و تحریض نمایید.

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ؛سوره روم آیه ۳۰ و سوره عنکبوت آیه ۶۱

فرق است بین عقل خدا اندیش و عقل عدد اندیش؛ عقل معاد نگر و عقل معاش نگر؛ عقل ابزاری و عقل معنوی.

با این نوع عقل توأم با تأمل و تعمق درونی است که آدمی به ذخایر فطری خود دست می یابد؛ من عرف نفسه فقد عرف ربه؛دیدن آینه است که اگر آینه را دیدی نمی شود صورت را نبینی. دیدن آینه دیدن صورت است.

آیا بالا بودن نمره تعلیمات دینی ارتباطی با کیفیت رغبت دینی دارد؟ آیا دانش دینی با بینش دینی ملازمت دارد؟ آیا انضباط صوری در اعمال دین ارتباطی با اشتیاق باطنی با منش دینی دارد؟

در کتاب‌های درسی اعم از تعلیمات دینی، تاریخ،  و غالب دروس علوم اجتماعی و انسانی، به طور مکررمطالب دینی در قالب معرفی زندگی پیامبران و ائمه ی اطهار به چشم می‌خورد و سعی و اهتمام فراوانی در انتقال ذهنی آنها صورت می گیرد. اما آیا به همان  میزان که در بعد کلامی و آموزشی و تبلیغی تلاش می‌شود، در بعد درونی، عاطفی و رفتاری هم می‌توان نتایج آن را مشاهده کرد؟ در سیره انبیاء و ائمه و سخنان و اندرزهای بزرگان دین باید به شیوه های غیر کلامی( کونوا دعاه الناس بغیر ألسنتکم)و به صورت عملی(کونوا دعاه الناس باعمالکم) و اکتشافی و غیررسمی( ذکر و یاد آوری) متوسل گردید و از طریق قلب به جای مغز، از طریق دل به جای ذهن و از طریق عمل به جای گفتار اقدام نمود.

عارف همه بین بوَد و عالِم همدان

از امام علی علیه السلام در مورد مراحل و درجات علم از سطح به عمق، از ظاهر به باطن، از لسان به عمل و از جوارح به ارکان نقل است که فرمود:

أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وَقَفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِی الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْکَانِ؛نازل ترین و کم ارزش ترین درجه علم آن چیزی است که در حد لسان و زبان باز می ایستد و برترین و رفیع ترین آن چیزی است که در جوارح و ارکان ظاهر می شود.

در نظریه های روانشناختی اولین حیطه ی یادگیری، حیطه شناختی است که در قلمرو فرایندهای ذهنی و فعالیت‌های گفتاری است. دومین حیطه، حیطه ی عاطفی است. حیطه ی سوم حیطه روانی و حرکتی است که در قالب فعالیت های عملی و رفتاری رخ می دهد.

آموزش و دانش به معنای واقعی آن، طبق تعبیر امام علی علیه السلام، باید بیشتر در جوارح و ارکان نفوذ کند تا رفعت و عمق آن افزایش یابد، حال آنکه تربیت در روش های جاری و معمول در حد کلام و لسان و آموزش های ذهنی باقی می ماند.

در حیطه شناختی لایه‌های مختلفی چون دانستن، فهمیدن، به کار بردن، تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی تقسیم می‌شود و آنچه غالباً در مدارس از کتاب‌های درسی به ویژه در درس دینی انتظار می رود در همان سطوح اولیه یعنی دانستن و حفظ کردن متوقف می شود.

گاهی اوقات سد بزرگی در برابر انگیزه های دین یابی و دین ورزی ایجاد می کند. مشابه موجودی که با مواد دارویی و تزریقی دائما تحت تغذیه قرار گیرد و همه ویتامین ها و مواد غذایی مورد نیاز به او در قالب سرمها قرصها و آمپولها به او تزریق می‌گردد.

یک زندگی انگلی و وابسته به منابع تغذیه ی بیرونی تبدیل می‌شود و از تولید ویتامین ها و ترشح آنزیم ها و فعل و انفعالات شیمیایی و زیستی خود بنیاد و خودگردان باز می‌ماند.

امام علی علیه السلام: أوّلُ العلم الصمت، والثانی الاستماع، والثالث العمل به، والرابع نشره؛آغاز دانش سکوت است و مرحله بعدی گوش دادن و وهله سوم عمل به آن و چهارم نشر و گسترش آن است. آنچه بیشتر به چشم می‌خورد ابعاد غیرکلامی آن است.

رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم: لیس العلم بکثره التعلیم و التعلم بل هو نور یقذفه الله فی قلب من یشاء .

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: بُعِثتُ لِرَفض العادات؛من مبعوث شدم برای شکستن عادتها

 باید عادت کرد که به چیزی عادت نکرد!

عادت دادن ، دادن تربیت فعال است!

ترک عادت موجب سلامتی است! برخلاف آنچه تاکنون شنیده شده است.

ترک عادت خود نوعی شالوده شکنی و ساختار زدایی از قالب‌ها و آزاد کردن فکر و اندیشه از مرزهای ایستا و منجمد است. اما برخی از اولیا و مربیان قصد دارند از طریق عادت کورکورانه و فعل پذیر، رفتار های مورد انتظار خود را در فرزندان تثبیت کنند. روانشناسان رفتاری نگر نیز سعی دارند افعال و اعمال انسان را در قلمرو «یادگیری شرطی شده» محدود کنند و اساس تغییر رفتار را در اصل شرطی سازی کلاسیک طبق آنچه« پاولوف» در آزمایش های خود انجام داده است خلاصه نمایند.

عادت را به دوگروه تقسیم کرده اند:

  1. عادت انفعالی یا فعل پذیر که بدون انگیزه و هوشیاری انجام می شود.
  2. عادت فعال و ارادی که به تدریج، انس و الفتی در فرد به وجود می آورد و تکرار آن به فعالیت و پویایی می انجامد؛ مانند عادت به سحرخیزی.

برخی تربیت را فن تشکیل عادت می دانندبرخلاف عده ای دیگرکه تربیت را مغایر با عادت دادن می‌دانند و بر این اعتقادند که پدران و مادران باید از ایجاد عادت در فرزندان( چه مثبت و چه منفی) خودداری کنند، چرا که از نظر آنها اصل عادت با اصل اختیار و هوشیاری در تعارض است.

حکما و علمای اخلاقی فعل اخلاقی موقعی از اعتبار و ارزشمندی برخوردار است که دارای سه ویژگی باشد:

  1. اکتسابی بودن
  2. اختیاری بودن
  3. شایسته بودن ( تفاوت عمده فعل اخلاقی و غیر طبیعی)

حقیقت دین نیز جز ترک عادت پرستی نیست. عادت و عادت پرستی از جمله موانع بزرگ تحول نوعی بشر و سد راه نهضت انبیا در طول تاریخ تکامل بشریت بوده است. اساس عبادت نیز مقابله با عادت است، امام علی علیه السلام: افضل العباده ترک العاده.برترین عبادتها ترک عادت است.

عبادت می کنی بگذر زعادت           نگردد جمع عادت با عبادت

یکی از رسالت‌های اصلی مبارزه با عادت پرستی و خرافه گرایی بوده است. هر پیامبری در میان امت خود با کسانی مواجه بوده که به جای پرستش خدا از روی عادت، اصنام ذهنی و عینی را می پرستیدند.

رهایی از عادت پرستی به کسب معرفت و آگاهی می انجامد .

مولانا:

عالم از ما هست شد،نی ما از او        باده از ما مست شد، نی ما ازاو

هنر یک مربی خلاق آن است که ظرفیت کودک خردسال را برای دیدن جهان به صورت چیزی زنده و شگفت توسعه دهد.

مطالب مرتبط

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
فهرست