تربیت کردن، مانع تربیت شدن است!

folder_openبسته آموزشی
commentبدون دیدگاه

اگر آدمی را به آنچه ناخودآگاه در پی آن است آگاه نمایند،اشتیاق او به کشف آن کمتر می شود و اگروی را به آن اجبار کنند از آن دور می شود.

اگر مربی بدون فراهم کردن زمینه و تشنه کردن ذهن مخاطب اقدام به آموزش نماید نه تنها این اقدام اثربخش نخواهد بود بلکه مانع خود انگیختگی یادگیرنده می شود. به قول مولانا:هزار سخن از بیرون بگوی! را از درون مصدّقی نباشد سود ندارد.

اگر تربیت متربی توام با عشق، رغبت، آمادگی روانی وعاطفی نباشد بهترین پیام‌ها و رساترین حقایق و زیباترین مطالب با مقاومت، اکراه و بیزاری همراه می شود. اگر تربیت از بنیاد و آغاز با ایمان و عشق و رغبت درونی همراه نباشد،اثرآن موقت و بی ریشه خواهد بود.

 این نوع تربیت، ایستگاه است نه راه؛ طبقه است نه پایه؛ ظاهر است نبه باطن و بر ذهن متراکم شده است ولی بر دل ننشسته است.

چه، مستمع چون آرد است پیش خمیر کننده، کلام همچون آب است درآرد. آنقدر آب ریزد که صلاح اوست.( کلّم الناس علی قدر عقولهم)

در تربیت شدن، سخن فرع است، کلام بهانه است و تنها مقصود اصل است. اصل، معنا و دریافت است که باید از جانب متربی صورت گیرد. برای نافذ کردن پیام باید واژه ها را تقلیل داد و برای پویا کردن باید از تکرار اشتباع کننده ی آن باز ایستاد.

الکنایه ابلغ من التصریح

رُب سکوت ابلغ من الکلام.

در واقع تربیت امری وجودی و زاده ی سیرت و فطرت آدمی است وآثار تربیتی نیز برخاسته از سیرت و سینه مربی است و نه زبان و کلام او:

میرود از سینه ها در سینه ها             از ره پنهان صلاح و کینه ها

در تربیت، رفتارهای غیر کلامی، عواطف و احساسات و هیجانات ناهوشیار و پنهان، موثرتر از رفتارهای کلامی و ارادی و هوشیار و آشکار است.

تربیت کردن مانع تربیت شدن است همانگونه که آب ریختن در چاه مانع آبزایی  از درون چاه می شود.

مطالب مرتبط

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
فهرست